اطاعت از ولايت؛ چرا و چگونه؟

پدیدآورعلی جواهر دهی

تاریخ انتشار1388/12/13

منبع مقاله

share 1424 بازدید
اطاعت از ولايت؛ چرا و چگونه؟

علي جواهر دهي

ولايت به يك معنا بنياد هستي است؛ زيرا رابطه درست و راستين ميان خدا و خلق در ولايت، معنا و مفهوم مي يابد. هركسي با تبيين موقعيت و سلوك خويش نشان مي دهد تا چه اندازه در مقام قرب و يا بعد از خداوند نشسته است. از اين رو مفاهيم ديگري چون اطاعت و طغيان، كمال و نقصان، ايمان و كفر، حب و بغض و مانند آن متأثر از ولايت خود را نشان مي دهد و ارزيابي مي شود.
يكي از راه هاي سنجش ميزان و سطح ولايت پذيري چنان كه گفته شد، اطاعت و طغيان است؛ از اين رو هرگاه سخن از ولايت و درجات و سطوح مختلف آن مي شود، از ميزان اطاعت پذيري آن سخن به ميان مي آيد. نويسنده در اين مطلب كوشيده است تا تحليل و تبيين قرآن را نسبت به چرايي و چگونگي اطاعت از ولي الله را ارائه دهد و نسبت آن را با مسايل روز ازجمله ولايت فقيه و اطاعت از اولوالامر بيان كند. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.
¤ ¤ ¤

اطاعت، بهترين معيار سنجش

اگر بخواهيم ايمان شخصي را نسبت به كسي بسنجيم، مي بايست به ميزان اطاعت پذيري او توجه كنيم. شايد شما خود از اين دسته افراد باشيد و كساني را ديده باشيد كه به سبب علاقه و عشق زيادي كه نسبت به كسي دارند، مي كوشند تا سرتاپا خود را همانند وي كنند. اين (ديگري مهم) تمام روح و جانشان را اشغال كرده است. از اين رو همانندسازي را يكي از شيوه هاي ابراز علاقه و محبت خود نسبت به اسوه خويش قرار مي دهند.
اين افراد به سبب اين كه اسوه و (ديگري مهم) را انسان كامل مي يابند، راه و روش او را الگوي رفتاري خود قرار مي دهند و برآن هستند تا شخصيت خود را با شخص و شخصيت وي همسان و همانند گردانند. شگفت اين كه برخي از اين (ديگران مهم) و افرادي كه سرمشق قرار مي گيرند و اسوه و الگوي فرد مي شوند، تنها در امري موفق هستند و در بسياري از امور ديگر زندگي لنگ مي زنند و از شخصيت كامل و يا متعادلي برخوردار نمي باشند. به عنوان نمونه، الگوي شخص ممكن است فوتباليست برتر و يا خواننده اي معروف و يا ستاره فيلم هاي سينمايي باشد و در مسايل ديگر انساني حتي كم تر از حد انتظار ظاهر شده باشند، ولي شخص به سبب آن كه وي را در يك مسئله موردعلاقه خود كامل مي يابد، نه تنها او را در آن مورد، الگوي رفتاري قرار مي دهد بلكه در امور ديگري كه حتي شخص در آن امور بسيار عقب افتاده و ناقص است نيز سرمشق خود مي كند. از اين رو مي بينيم از الگوي خود حتي در مسايل اجتماعي چون رأي گيري و انتخابات هم پيروي مي كند و به كسي رأي مي دهد كه وي رأي داده است، اگر اين ارتباط ميان دونفر نزديك تر و ملموس تر باشد، مي بينيم كه در هر چيزي مطيع و گوش به فرمان وي است. از اين رو حتي برپايه شنيده ها و احتمالات، به خواسته هاي الگويي كه به نظر وي انسان وشخصيت كاملي است تن مي دهد.
از آن جايي كه ولايت در تحليل اسلامي و قرآني، بخش اصلي و بنيادين مفهوم ايمان است و ايمان و ولايت، امري باطني مي باشد، راه شناخت ولايت پذيري و ايمان اشخاص، با اموري چون اطاعت پذيري مي باشد. به اين معنا كه براي سنجش ايمان و دوستي هركسي نسبت به ولي الله مي بايست به اطاعت پذيري او توجه كرد. هرچه شخص مطيع تر و گوش به فرمان تر باشد دانسته مي شود كه اين شخص عشق و علاقه اي بيشتر دارد و نسبت به ولي الله ارادت و نزديكي بيشتري را احساس مي كند؛ زيرا ولايت در فرهنگ قرآني، ارتباط تنگاتنگي بامهر و محبت دارد و برهمين اساس و الگوست كه در تفسير ايمان واقعي گفته اند كه ايمان و كفر چيزي جز حب و بغض نيست و انسان هاي مؤمن نسبت به خدا و رهبران اسلامي كه از آنان به اولياي الهي ياد مي شود، دوستي و عشق مي ورزند و همين عشق و محبت باطني است كه آنان را به انسان هاي مطيع و گوش به فرماني تبديل مي كند كه اگر از آنها هرچه خواهند بي هيچ اما و اگري انجام مي دهند.
در روايتي است كه خراساني نزد امام صادق(ع) آمد و عرضه داشت: چرا شما حق خود را از خلافت ظاهري بازنمي ستانيد و قيام به حكومت و برپايي آن نمي كنيد؟ در اتاقي كه آن حضرت(ع) نشسته بود، كوره نانوايي بود و در آن آتشي افروخته شده بود. آن حضرت(ع) به خراساني فرمان مي دهد تا درون كوره رود. خراساني هراسان مي شود و به گمان آن كه خطايي از وي سر زده است پوزش خواهي مي كند.
دمي نمي گذرد كه يكي از ياران عاشق و باوفاي امام(ع) وارد مي شود. آن حضرت(ع) به صحابي خويش فرمان مي دهد تا به درون كوره نانوايي برود. صحابي، كفش هايش را زيربغل مي زند و از همان جا خود را به درون كوره مي افكند. خراساني حيران مي ماند كه اكنون اين صحابي در درون آتش كوره چه مي كند و چه مي شود. اما امام(ع) سرگرم گفت و گو مي شود و توجهي به صحابي خود نمي كند. دمي مي گذرد و چون امام نگراني را در چهره خراساني مي يابد به وي فرمان مي دهد تا برخيزد و درون كوره نانوايي بنگرد. خراساني وقتي به سركوره مي رود صحابي را در درون آتش نشسته مي يابد بي آن كه آتش به او زيان و آسيبي رسانده باشد. امام(ع) از خراساني مي پرسد: چندنفر صحابي از اين دست در خراسان داريم كه گوش به فرمان و مطيع محض ما باشند؟ خراساني مي گويد: اين گونه صحابي كسي در خراسان نيست.
اين حكايت به خوبي نشان مي دهد كه ميزان ولايت پذيري شخص را مي بايست از ميزان و درجه اطاعت پذيري وي دانست. هرچه انسان نسبت به مولي و ولي الله نزديك تر و محبت و عشق وي در دل و جانش بيشتر باشد، اطاعت پذيري او نيز بيشتر خواهد بود و در انجام عمل و فرمان اولوالامر كمتر اما و اگر خواهد كرد.

مفهوم شناسي واژه اطاعت

اطاعت به معناي انقياد از ماده طوع گرفته شده كه نقيض آن كره و كراهت است. بنابراين ارتباط ميان اطاعت با محبت و گرايش قلبي امري روشن است. اين واژه هرچند كه در بيشتر كاربردها براي بيان پذيرش فرمان به كار مي رود (مفردات راغب اصفهاني، ذيل واژه طوع) ولي به اجراي فرماني اشاره مي كند كه شخص با رغبت و خضوع و ميل و گرايش باطني و قلبي انجام مي دهد. بنابراين اگر شخص، عصيان ورزد و يا اطاعت او از روي رغبت و ميل باطني و قلبي نباشد و يا كراهت داشته باشد و يا اصولاً خنثا بوده و هيچ ميل و گرايش نسبت به انجام و ترك نداشته باشد، نمي توان چنين شخصي را مطيع ناميد.
از اين رو استاد حسن مصطفوي در تبيين شرايط تحقق مفهومي اطاعت به مسئله اجراي فرمان بر پايه رغبت و خضوع تأكيد مي ورزد و اجرا، رغبت باطني و قلبي و نيز خضوع را از مؤلفه هاي سه گانه براي آن برمي شمارد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ذيل واژه طوع)

اطاعت ارزشي

به نظر مي رسد كه در كاربردهاي قرآني و فرهنگ اسلامي هنگامي كه سخن از اطاعت به معناي ارزشي آن به ميان مي آيد، به اجراي فرماني از سوي شخص اشاره دارد كه همراه با رغبت و ميل باطني و خضوع و خشوع در برابر امر كمالي و از سوي موجودي كامل باشد؛ زيرا بسياري از مردم ممكن است كه به اجراي فرمان همراه با رغبت و خضوع اقدام كنند ولي اين فرمان امري غيركمالي يا از موجودي غيركامل باشد كه ايشان را به سوي گمراهي سوق مي دهد.
به سخن ديگر بسياري از مردم به جاي اطاعت از خدا و اولياي الهي، از ابليس و اولياي وي پيروي مي كنند و در مسير خواسته هاي شيطاني گام برمي دارند. (سبا آيات 15 و 20) اين پيروي چون از سر رغبت و ميل و خضوع در برابر ابليس و شياطين مي باشد، سبب سلطه و چيرگي ابليس بر ايشان مي شود (حجر آيات 32 و 42) و موجبات ناسپاسي و كفران نعمت از سوي مطيعان ابليس را فراهم مي كند (اعراف آيات 17 و 18) و به جاي آن كه شخص به سوي كمال، خداي كامل، بهشت برود، راه خويش را كژ كرده به سوي نقص و دوزخ فراق و آتش انتقام، گام برمي دارد. (اعراف آيه 18 و اسراء آيه 63)
در تحليل قرآني اكثريت و اقليت بودن، مبناي درستي براي تشخيص حق و باطل نيست، زيرا مي توان اكثريتي را يافت كه بر باطل باشند و يا اقليتي كه بر حق هستند. بنابراين نمي توان گفت كه اطاعت از اكثريت مي تواند به عنوان يك ارزش مطرح شود؛ زيرا ممكن است اين اكثريت براساس يك توهم وخيال و يا گمان و تخمين، راهي را برگزيده باشند (انعام آيه 116) بنابراين اگر اكثريت بر اساس منطق و عقل و اصول راستين ديگر، حركتي را انجام دهند مي توان به سبب وجود معيارهاي ارزشي، اطاعت از اكثريت را درست دانست و به آن بها داد.

اطاعت از رهبران حق، اطاعت از خدا

خداوند در جاي حقي نشسته است و به حق مي خواند. از اين رو، اطاعت از خداوند و فرمان هاي وي بر همگان از انسان و غيرانسان لازم و ضروري است. آيات بسياري در قرآن به مسئله اطاعت از خداوند مي پردازد كه مي توان به آياتي چون 95 و 186 و 238 سوره بقره 32 و 132 سوره آل عمران و 59 سوره نساء به عنوان نمونه اشاره كرد.
انسان ها مي بايست در برابر خداوند اطاعت خاضعانه و خالصانه داشته باشند (بقره آيه 238) و مومنان تنها با اين روش است كه مي توانند اطاعت و محبت خود را نشان دهند (بقره آيه 285 و انفال آيه 1 و نور آيه 51 و آيات ديگر)
اين تسليم و اطاعت بايد در تمام طول زندگي تا دم مرگ (آل عمران آيه 102 و يوسف آيه 101) با هماهنگي گفتار و كردار (محمد آيه 21) و پرهيز از هرگونه كارهاي زشت و پليد چون قمار و خمر و بت (مائده آيه 90 و 92) باشد.
البته تجلي اطاعت انسان از خدا را مي بايست در اطاعت از اولياي الهي جست، زيرا خداوند اطاعت خود را از طريق اولياي خود از جمله پيامبران و رهبران مي خواهد. در حقيقت اطاعت خدا در اطاعت از اولياي خدا و فرمان هاي آنان معنا و مفهوم و تحقق مي يابد. از اين رو خداوند همواره اطاعت خود را به اطاعت رهبران و پيامبران پيوند مي زند. از جمله در 59 سوره نساء به صراحت از اطاعت مردم از رسول الله (ص)، امامان معصوم(ع) و جانشينان ايشان به عنوان اولوالامر و صاحبان مشروع و قانوني حكومت و دولت ياد مي كند و اطاعت اولوالامر و پيامبر(ص) را اطاعت از خويش برمي شمارد.
به سخن ديگر، اين آيه تبيين مي كند كه اطاعت از پيامبر(ص) و امام معصوم(ع) به عنوان جانشينان منصوص و منصوب از سوي خدا و رسول و نيز ديگر صاحبان حكومت و دولتي كه به شكل عمومي معرفي و با ويژگي هاي خاص شناخته مي شوند و ما آنان را به عنوان ولي فقيه مي شناسيم، نشانه اي از ايمان به خدا و قيامت و اطاعت از خداست.
بنابراين هر كسي اگر اطاعت خداوند را مي جويد و يا اميد به سعادت و خوشبختي دنيوي و اخروي دارد مي بايست از اولوالامر اطاعت كند (همان) و اين راه است كه تنها به فرجام نيك و خير مي انجامد و انسان را به همه آسايش و آرامش مطلوب مي رساند.
انسان ها هرگاه رهبراني با ويژگي هايي چون صادق و امين (شعراء آيات 107 و 108 و 125 و 126 و نيز 143 و 144 و آيات ديگر) و خواهان اجر و مزد آخرتي و نه دنيايي (شعراء آيات 109 و 110 و آيات ديگر) يافتند كه تنها در مسير راهي كه خداوند گفته حركت مي كنند (لقمان آيه 15) و انسان هاي هدايت يافته و به مقصد رسيده اي هستند (يس آيه 21) مي بايست از اين افراد اطاعت كنند تا به اين وسيله اطاعت خود را و خدا را نشان دهند. مومنان مي بايست با اين گونه رهبران بيعت كرده و پاي بندي خود را بر اطاعت و وفاي به پيمان در عمل نشان دهند. به اين معنا كه در هنگامه هاي سخت و دشواري هايي چون ميدان كارزار، اطاعت محض و گوش به فرماني خويش را نشان دهند. (بقره آيه 246) از اين رو خداوند در آيه 31 سوره احزاب شرط بهره مندي از پاداش هاي دو چندان و روزي كريمانه خداوند در دنيا و آخرت را مشروط به اطاعت از رهبران الهي دانسته است و از مؤمنان خواسته تا با اطاعت از رهبران، در مسير تعيين شده حركت كنند و به پاداش هاي بزرگ چون خوشبختي در دنيا و آخرت برسند.
البته از آن جايي كه مدعيان و رهزنان دروغين، بسيارند، خداوند از مؤمنان خواسته است تا در انتخاب رهبران خود دقت كامل روا دارند؛ زيرا اگر در انتخاب اشتباه كنند افزون بر اين كه مسئول انتخاب خود هستند و مي بايست در دنيا و آخرت پاسخ گو باشند، با اين انتخاب زندگي خود و جامعه را ممكن است در مسير درست و يا نادرست قرار دهند. بر اين اساس خداوند در آيه 71 سوره اسراء مردم را مسئول انتخاب رهبران خود معرفي مي كند و از آنان مي خواهد تا درست گزينش كنند.

چرائي برخورد امام علي(ع) با مخالفان

اما زماني كه امام راستين و حق را شناختند و با وي پيمان بستند ديگر حق ندارند از اطاعت وي سرباز زنند و پيمان شكني كنند؛ زيرا اگر اينگونه عمل شود، هرگز جامعه رنگ امنيت و آسايش و آرامش را به خود نخواهد ديد؛ و در هر مرحله اي برخي به سبب اجراي حق و عدالت و قانون، ناخشنود مي شوند و اگر اين امور وسيله اي براي نافرماني شود در حقيقت چيزي از رهبري و مديريت جامعه باقي نمي ماند. براين اساس اميرمؤمنان علي(ع) در خطبه اي خطاب به مردم مي فرمايد كه حقوق متقابل امام و امت آن است كه امام در مسير احقاق حقوق مردم و عدالت كامل گام بردارد و مردم پس از بيعت حق ندارند كه از فرمان ها سرپيچي كنند و قانون را ناديده گيرند وگرنه به شديدترين وضع مجازات مي شوند.
بر پايه همين فرمان الهي است كه آن حضرت(ع) شورشيان و آشوبگران پيمان شكن را در جنگ جمل و نهروان كشت و به آنان رحم نكرد. البته در هر جامعه اي برخي حاضر به اصل پذيرش رهبران نمي شوند و اصولا با اصل رهبري مخالفت دارند، اين دسته نيز نمي توانند به هر دليلي خود را از حكومت و قانون بيرون بدانند، بلكه احكام و قوانين درباره آنان اجرا مي شود و اگر اطاعت نكردند مجازات مي شوند برهمين اساس كه حضرت علي(ع) گروه قاسطين را كه با اساس حكومت اسلامي امام مخالفت داشتند مجازات كرد و جواز قتل و جنگ با آنان را صادر نمود؛ زيرا اساس رسيدن هر جامعه به موفقيت و پيروزي و دست يابي به اهداف دولت يعني آسايش و آرامش، تنها اطاعت از رهبري و اتحاد صفوف و پايداري براساس مباني و قوانين است (آل عمران آيه 152) بنابراين هرگونه اختلاف و دودستگي و نيز عدم اطاعت به هر عنوان و توجيهي نمي تواند پذيرفته شود.

اطاعت خدا يا اطاعت طاغوت

از نظر قرآن انسان ها نيازمند رهبراني هستند. اين رهبران مي توانند رهبراني باشند كه براساس اصول اسلام و قوانين آن انتخاب مي شوند و در مسير خداوند و فرمان هاي او گام برمي دارند يا آن كه رهبراني گمراه هستند كه از آنان به طاغوت ياد مي شود. بنابراين اگر انسان ها اطاعت رهبران الهي را برنگزينند، به طور طبيعي طاغوت را رهبر خويش قرار مي دهند.
ريشه اطاعت از طاغوت را مي بايست در بدگماني به خدا (نور آيات 48 و 50) بيمار دلي(نور آيات 48 تا 51) پيروي از شيطان (بقره آيه 208 و مائده آيه 90 تا 92) ستمگري و ظلم (نور آيات 48 و 50) شك و ترديد (همان) دانست.
در مقابل تنها كساني از رهبران سالم و عادل، اطاعت و پيروي مي كنند كه مردماني مؤمن (بقره آيه 285 و آيات بسيار ديگر) باورمند به قرب خداوندي (بقره آيه 186) هراسان از خداوند (نحل آيا 49 و 50) متوجه به علم و نظارت الهي (نور آيه 53) و معتقد به ربوبيت و پروردگاري خداوندي (بقره آيه131) باشند.
اين گونه است كه انسانهاي مؤمن، با اطاعت از رهبران الهي گام در مسير اطاعت الهي مي نهند و از بركات و آثاري چون آمرزش و فضل خداوندي بهره مي برند و از سعادت دنيوي و اخروي سود برمي گيرند و از خشم و عذاب الهي مصونيت مي يابند و از ظلمات و تاريكي خارج مي شوند و رضا و خشنودي خداوند را درمي يابند و رستگار و خوشبخت مي شوند. (آياتي چون حجرات آيه 14، احزاب آيه 66 و مائده آيه 16 و آل عمران آيه 172 و 174 و آيات بسيار ديگر) در اين خصوص بحث مي كنند.
باشد كه با اطاعت از رهبري در مسير سعادت و خوشبختي دنيا و آخرت گام برداريم و از عذاب و خشم الهي در دنيا و آخرت مصون بمانيم.

مقالات مشابه

نقد شبهۀ ولایت‌نداشتن حضرت علی (ع) در زمان حیات رسول اکرم (ص) در آیۀ ولایت

نام نشریهشیعه پژوهی

نام نویسندهمحمدحسن محمدی مظفر, محمدامین مومنی, رقیه یوسفی

فروغ امامت

نام نشریهمجله رواق اندیشه

نام نویسندهاکبر اسد علی‌زاده

امامت از دیدگاه زیدیه و امامیه

نام نشریهمجله طلوع

نام نویسندهمحمد شفق خواتی